سفارش تبلیغ
[ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :0
کل بازدید :5944
تعداد کل یاداشته ها : 1
103/2/13
3:0 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمدعلی انصاری[0]
سلام دوستان به وبلاگ خودتون خوش اومدین

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تیر 90[1]
پیوند دوستان
 
اسیرسرنوشت

پیش از آنکه انسان پا بر زمین بگذارد خداوند تکه ای خورشید و پاره ای ابر به او داد

و فرمود

آی ای انسان زندگی کن و بدان در آزمون زندگی این ابر و این خورشید فراوان به کارت آید.

انسان نفهمید که خداوند چه می گوید

پس از خداوند خواست تا گره ی ندانستنش را قدری باز کند.

خداوند گفت این ابر و این خورشید ابزار کفر و ایمان توست.

زمین من آکنده از حق و باطل است.

اما اگر حق را دیدی خورشیدت را به در کش تا آشکارش کنی.

آنگاه مومن خواهی بود.

اما اگر حق را بپوشانی نامت در زمره ی کافران خواهد آمد.

انسان گفت من جزبرای روشن گری به زمین نمی روم

و می دانم این ابر هیچ گاه به کارم نخواهد آمد.

 

 

انسان به دنیا آمد اما هر گاه حق را پیشاروی خود دید چنان هراسید که خورشید از دستش افتاد.

حق تلخ بود.

حق دشوار بود و ناگوار.

حق سخت و سنگین بود.

پس هر بار که با حقی رویارو شد آن را پوشاند تا زیستنش را آسان کند.

فرشته ها می گریستند و می گفتند

حق را نپوشان...

حق را نپوشان...

این کفر است...

 

اما انسان هزاران سال بود که صدای هیچ فرشته ای را نمی شنید.

انسان کفران کرد

وکفر ورزید

و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.

 

انسان به نزد خداوند باز خواهد گشت

و خداوند خواهد گفت

قسم به زمان که زیان کردی

حق نام دیگر من بود....